روش مبارزه باید با هدف و قدرت طرف مقابل مطابقت داشته باشد

مردم تونس به پیروزی رسیدند و این خود نور امیدی بود در دل همه آزادی خواهان عالم روشن تا بتوانند قدرتمندتر از پیش به کار خود ادامه دهند و در رسیدن به هدف نهلیی خود که همان آزادی است، استوارتر گام بردارند. قصدم از این نوشته مقایسه حرکت انقلابی مردم تونس با جنبش سبز نیست زیرا این دو حرکت بسیار با هم متفاوت هستند هر چند که در اصل و منشا یکی می باشند. تنها هدف نگارنده مقایسه ابزارهای در دست حکومتهای ایران و تونس است که به نظر به طرز بسیار معنی داری با هم متفاوتند. در اینجا قصد دارم تنها به دو تفاوت که به ذهنم میرسد اشاره کنم:

1- پول هنگفت حاصل از فروش نفت و سایر منابع طبیعی: درآمد بسیار کلانی که از فروش نفت عاید حکومت دیکتاتوری ایران می شود آنقدر حکومت و مسئولان حکومتی ایران را غنی کرده که قادر به پرداخت هزینه های بالای سرکوب ملت باشند و در سرکوبها از هیچ چیزی کم نگذارند. نفت آنچنان ثروتی را برای دولت ایران به ارمغان آورده است که با گذشت بیش از یک سال و نیم از جنبش سبز همچنان با هزینه های بسیار بالایی دارند به سرکوب و قتل و خفقان ادامه می دهند. در حالیکه به نظر میرسد دولت تونس از چنین موهبتی برخوردار نبوده و به هیچ وجه قادر به پرداخت هزینه های سرکوب شهروندان نبوده است.

2- موقعیت جغرافیایی و همسایگان: همان طور که همگان واقفند دولت این عمال و مزدوران بسیاری را در کشورهای منطقه پرورش داده است که همه آنها در سرکوب مردم ایران نقش داشته اند. بطور کل میتوان حکومت ایران را به یک غده سرطانی تشبیه کرد ریشه های آن از شرق تا افغانستان و پاکستان (طالبان) و از غرب تا لبنان، سوریه، عراق و فلسطین (مانند حزب الله، جهاد اسلامی و حتی اخوان الامسلمین) گسترده شده است. دولت ایران با کوچکترین تهدیدی از سوی مخالفان، شروع به فعال سازی این مزدوران میکند و میتواند بسیاری از معادلات داخلی و خارجی را برهم بزند. هنوز یادمان نرفته که بسیاری از سرکوبگران و قاتلان ملت ایران از کشورهای همجوار به ایران آورده شده بودند. درحالیکه دولت تونس از این نعمت هم بی نصیب بوده است و این میتواند به همان نکته اول بازگردد. زیرا بدون هزینه کردن پولهای هنگفت پرورش دادن اینجنین مزدورانی نشدنی به نظر میرسد.

مسلما جنبش سبز ایران یکی از جنبشهای عظیم دموکراسی خواهی در ایران (و شاید حتی بتوان گفت، در جهان) بوده است و تاکنون با پایبندی به اصل عدم خشونت بر خواسته های بحق خود پافشاری نموده است. ولی به نظر میرسد باید کمی در شیوه های مبارزه تغییر ایجاد نمود. منظور از تغییر شیوه، روی آوردن به روشهای خشن نیست بلکه ضروری به نظر میرسد تا رهبران جنبش سبز با کنایه سخن گفتن را کنار بگذارند و بستر را برای قیامهای مردمی آماده نمایند. مسلما حکومت ایران هیچ شباهتی به دولت استعماری انگلستان در هند ندارد. زیرا هند جزو خاک انگلستان نبود و باید دیر یا زود از آن کشور خارج میشد تا متحمل هزینه های نابجا نگردد. به همین ترتیب دولت ایران با دولت کرواسی هم به دلیل موقعیت جغرافیایی متفاوت است. دولت کرواسی در اروپا مستقر بود و یک سری از محدودیتها را در سرکوب مخالفان و معترضان پیش روی خود میدید. در نتیجه مخالفان بسیار راحت تر امکان ابراز وجود داشتند. با این تفاسیر نوع مبارزه بی خشونت در ایران نیز باید با این کشورها تفاوتهایی داشته باشد. آیا به نظر شما اگر روزی 1000 بار یک وزنه نیم کیلویی را بالا و پایین ببریم وزنه بردار خواهیم شد؟ روش مبارزه باید با هدف و قدرت طرف مقابل مطابقت داشته باشد
در غیر اینصورت تنها آب در هاون کوبیدن است.

پیشنهاد من به سران جنبش سبز این است که تعارف را کنار بگذارند و از پیله ای به نام "نظام" که به دور خود تنیده اند خارج شوند. بدانند که مسئولند، هم در این دنیا و در جهان دیگر.

هیچ نظری موجود نیست: