می نویسم به نام فرزاد و برای مادر داغدیده اش

می نویسم برای عشق، برای قلب تپنده، برای ایران و به نام فرزاد! فرزاد کمانگر! فرزادی که اگر اغراق نباشد جانش را در کمانش نهاد و رها کرد تا درسی از آزادگی و صداقت را به ما ایرانیان بیاموزد. کاری که همواره در طول عمر کوتاهش در پی آن بود، در پی نور! در پی روشنگری برای نسل بعد! برای فرزندان من و تو. مینویسم برای فرزاد! برای کمانگیر دوران جاهلیت معاصر ایران! برای شمع بی فروغ راه فرزندانمان! برای فرزاد عزیزمان! هنوز صمیمیت و صافی نگاهش در ذهنم در جست و خیز است. هنوز دیدن تصاویر معصومانه اش قلب هر انسانی را می فشارد.

می نویسم برای مادرش که خطوط چهره اش سخنها دارد از دلتنگی و دلهره و غم. برای مادری که ثمره عمرش را در دل خاک خواباندند. اگر روزی ببینمش دستش را میبوسم و پیشانیش را و به او خواهم گفت: "بدان مادرم! که فرزاد تو تا ابد زنده خواهد ماند و نامش در دلهای ما ایرانیان و فرزندانمان روز به روز ریشه خواهد دواند". باز به او خواهم گفت: "ای کاش می توانستم مرحمی بیابم برای دل دردمند و شکسته ات در شبهای تنهایی بدون فرزاد!" انسان نامم ننهند اگر روزی فرا رسد و من داستان فرزاد ایران را برای فرزندانم بازگو نکنم.

25 اردیبهشت، روز معلم، را به تمام معلمان آزادیخواه و وطن پرست ایران زمین تبریک میگویم.

هیچ نظری موجود نیست: