اگر در این مملکت از تعجب شاخ درنیاوری، به زور روی سرت یک شاخ میکارند

خدایی مملکت گل و بلبل که میگویند همین ایران خودمان است. اگر آدم از تعجب شاخ در نیاورد به زور روی سرش یک شاخ میکارند تا شاخدار شود. در مملکتی که در زندانهای دولتی به نوامیس مردم تجاوز میشود، تازه بعضی از این هتک حرمت شده ها را سوخته در بیابان باید پیدا کرد، در مملکتی که سردارش را با پنج خانم دستگیر میکنند و به سبب همین هوش سرشار سردار که چطور توانسته نه یکی، نه دو تا، بلکه پنج نفر را با هم بلند کند، به او ارتقا درجه می دهند. اصلا سردار به این نرم و نازکی این بنیه را از کجا آورده که توانسته پنج نفر را یکجا... در مملکتی که آخوندش (همین ملعون طائب) حتی به ترانه هم رحم نمیکند، حالا دولتش آمده و ادعا میکند که ما میخواهیم مزاحمین نوامیس مردم را بگیریم! باید فریاد وا اسفاها سر داد، نه! باید سقف آسمان بشکافد و بر زمین بیفتد! باید کوهها از شرم خاک شوند! باید شیاطین شاگردی کنند در محضر این ابلیسهای انسان نما! چقدر رذالت! چقدر حیوانیت! هر کاری کنند و هر چقدر که جان بکنند، اینها باید بروند به همین زودیها. دیگر کسی حواسش با این دلقک بازیها پرت نمیشود. بعد از یک خواب 30 ساله تازه بیدار شده ایم. اصلا دیگر خوابمان نمیآید، پس بگرد تا بگردیم مزدور.



۱ نظر:

پریسا گفت...

حقیقتی تلخ در قالب طنز.ممنون